من جز او دسته آدمهام که همه حرفهای تو دلم به آدمهای اطرافممیگم.یعنی تمام حسایی که اون آدمها برای من ایجاد کردن رو بهشون میگم.اگه ناراحت باشم میگم؛ناراحتم،اگه حس کنم باید بگم دوسشون دارم،میگم دوستش دارم.اگه حرفی و لازم باشه بگم میگم.من با کسایی که دوست دارم تعارف ندارم برای همین همه بهممیگن خیلی رُکی.البته من وقتی حرفممیزنم که در موردش خوب فکر کرده باشم و تمام جوانبش در نظر گرفته باشم.یعنی حتی در نظر میگیرم که حرف یا رفتاری از من ممکنه باعث اون رفتار شده باشه.وقتی حرف رُکم میزنم جایی که تقصیر خودم بوده رو همحتما میگم.
طراحی سایت و معرفی محصولاتاینجا یه منطقه سردسیر و خوب تعداد روزهای سرد خیلی بیشتر از روزهای گرم.چند سال پیش تابستون هوا یکم گرمتر از حد معمول بود (اینجا تابستون اگر طبقه هم کف باشی خیلی احتیاجی به کولر پیدا نمیکنی در طول تابستون ما ممکنه 10بار هم کولر روشن نکنیم والبته این توی خانوادههای مختلف متفاوت ولی خوب اینجا خیلی خنک کلا)؛ گرمتر یعنی احتیاج بود در طول روز چند ساعت کولر روشن کنیم و همون سال به علت مصرف زیاد برق در طول روز چند ساعتی برقها قطع میشد بیشتر هم شبها.شبها که برق قطع میشد میرفتم توی حیاط.تمام مدتی که برق نبود به ستارهها نگاه میکردم توی این جور مواقع انگار ستارههای بیشتری توی آسمون میدرخشید.از وقتی بچه بودم نگاه کردن به آسمون دوست داشتم و همیشه برام پر از حس خوب بوده.امشب بعد از مدتها توی حیاط نشستم و ماه نگاه کردم؛ برگ لرزون درختها رو دیدم و بازم همه چیز قشنگ و پر از حس خوب بود.
بیست نوع قلب در قرآندیروز تولد۲۸ سالگی ام بود.بقیه گیر دادن۲۹ سالت شده خودت گول نزن.با این همه من اصلا حس بدی ندارم .سالهای قبل یه حس مبهم داشتم همه چی تار بود. اما این دفعه برعکس همیشه حس خوبی داشتم و دارم و تکلیفم با خودم مشخص.
بیست نوع قلب در قرآناز راهنمایی میشناسمش.اون موقع مثل کارد و پنیر بودیم اما چون مسیر خونمون یکی بود با هم میرفتیم و بر میگشتیم.همیشه منتظر بود من با ذوق از یه چیزی تعریف کنم تا بزنه توی ذوقم و حال منو بگیره.بیشتر سال با هم قهر بودیم اما با این حال همیشه وقت شروع سال جدید اون برای من جا میگرفت منم برای اون همیشه هم هم میزی بودیم حتی با اینکه قهر بودیم.وقتی رفتیم دبیرستان اون مدرسه اش عوض کرد ولی بعد یه سال چون اون مدرسه رشته ریاضی نداشت دوباره اومد پیش ما.اینبار دعوا نمیکردیم اونم بیشتر وقتش با یه دختری که تازه با هم دوست شده بودن میگذروند.وقتی پشت کنکور بودیم رشته اش عوض کرد و تجربی امتحان داد کرمان قبول شد. برای ما راه دوری بودم خیلی وقتها بیشتر از12 ساعت توی ماشین بود و کم میومد سر بزنه اما دوستی ما هر سال محکم تر شد و بودنش الان برای من با ارزش تر از چیزی. موقع دانشگاه عاشق شد اما خودش میگه عشق با من سر نا سازگاری داشت و اون آدم لیاقت عشقش رو نداشت. بعد از فوقش با یکی از خواستگارهاش حرف زد و همون شب بهم گفت ازش بدش نیومده راستش از حرفش دوتا شاخ در آوردم به خودش هم گفتم.یکی از دلایل تعجب زیادم مقایشه رفتارهای خودم و اون بود یکی هم دلایل خودش برای ازدواج.من کسی ام که وقتی اسم خواستگار میاد حالت تهوع میگیرم و هر بار که با یکی حرف میزنم این حالت بیشتر میشه یه جوری که بقیه فکر میکنند من میترسم .یه قسمتی اش درسته چون من وقتی میبینم این آدمهایی که میان در مورد چی حرف میزنندو انگار من و اونا از دو کره متفاوت هستیم و اصلا حرف هم نمیفهمیم واقعا میترسم هر چند ممکنه بچگانه هم باشه.اما اون تصمیم اش گرفت.از اونجایی که خانواده اش خیلی سخت گیرن اجازه نامزدی و معاشرت درست حسابی بهش ندادن و همین باعث شد چندماه بعدش گفتم پیشمون شدم اما چون عقد کرده بود خودش دست بسته میدید.یبار تلاش کرد اما چون خانواده اش مخالف بودن اینم سر لجبازی یا هر چیزی دیگه چیزی نگفت.
خاطره هایی که همیشه شیرینن..._ حسهای مختلفی دارم و سوالهای زیادی.امروز به خودم گفتم فروردین داره تموم میشه و من هنوز بهار ندیدم اما از توی حیاط میبینم که درخت گردو برگهای خیلی کوچیکی داره و یه باد خیلی خنک به صورتم میخوره من باد و بارون این موقعها رو همیشه خیلی دوست داشتم. وقتی دانش آموز بودم و این موقعها بارون میبارید هیچوقت با خودم چتر نمیبردم و بارها و بارها مثل موش آب کشیده به خونه بر میگشتم و بهانه دست مامانم میدادم برای غر غر کردن.
خاطره هایی که همیشه شیرینن...+فردا عید.بوی عید میاد؟ ! این سوال که خودم میپرسم یکم برام عجیب.قبل از شروع این وضعیت یه روز که بارون زیادی باریده بود و بعدش آسمون صاف صاف بود تو حیاط که بودم حس کردم واقعا بوی عید میاد و حس خوبی برام داشت.
بیوگرافی و عکسهای امین هدایتی خواننده و همسرش + شخصی هنریمیدونی صبا دوستی با تو هم معایبی داره و هم محاسنی.اول میخوام چیزهای خوبی بگم که با تو تجربه کردم .ذوستی با تو یعنی یه نفر هست که تو رو درک میکنه ، کسی که دوست داره و برات ارزش و احترام قایل؛ یعنی کسی که حواسش به تو هست؛ یعنی داشتن کسی که با فکر کردن بهش دلت از دنیا و آدمهاش قرص میشه، بودن تو یعنی یه گوشه دنج داشتن برای هر چیزی.
You go your way and I'll go mineامروز روز بدی بود از لحظهای که اون تلفن کذایی ازخواب بیدارمون کرد و تا الان و از روزهای آینده مطمن نیستم.خوب بودن یا بد بودن آدمهای اطرافم این روزها پر از ابهام حس میکنم هر لحظه بازم قرار خبر مرگیکی بهمون بدن.خدایا مرگ چقدر میتونه به آدم نزدیک باشه.دلم میخواد برم یه جای دور .فکر کردن به اینکه این وضعیت چقدر دیگه میتونه ادامه داشته باشه و من چقدر میتونم تحملش کنم واقعا وحشتناک برام.
ماموریت وزیر علوم به روسای دانشگاهها و پژوهشگاه مهندسی ژنتیک درباره "کرونا"وضعیت سختیه،همه انگار به نوعی گیر کردیم توی یه چرخه بدون پایان؛از فروردین بگیر که همه چی شروع شد و آبان به اوج خودش رسید یا شاید الانم به اوجش رسیده؟!اوج این همه آزار روانی کجاست؟! کجا تموم میشه؟! امروز یکی از بدترین روزها بود؛هر دفعه که تلفن یکی توی خونه زنگ خورد حس کردم یک نفر مرده و هر لحظه حس کردم بغض کردم چند دفعه به مامانمگفتم دلم میخواد بزنم زیر گریه و هر دفعه با نگرانینگاهمکرد مثل چند روزی که منم از نگرانی برای اون خوابم نبرد.تمام دیشب چشم روی هم نذاشتم،بابام هم بیدار بود چون یک ساعت یبار بیدار میشد و حال مامانم میپرسید اونم نگرانش بود.نمیدونم این وضعیت چقدر قراره طول بکشه اما واقعا آزار دهنده است؛حداقل برای من هست .در طول روز کتاب میخونم،پادکست گوش میدم،فیلممیبینم،با بقیه حرف میزنم،گاهی میرقصم و آهنگ گوش میدم ،برای بچههای کلاس توی کانال فیلم میذارم و فیلم درست میکنم اما همه اینها انگار کافی نیست برای داشتن آرامش و یه خیال راحت.
Lauv Featuring BTS - Whoسلام آقای وزیر ارتباطات ده روز است که برای مصالح نظام کشور را از وجود اینترنت محروم کرده اید.آقای وزیر من یک معلم هستم،معلم کلاس اول و اینترنت یکی از ابزار اصلی کار من برای ارتباط با والدین شاگرانم است؛اما در ده روز گذشته به علت همان مصالحی که فقط شما از آنها اطلاع دارید ارتباط من با آنها قطع شده است.ده روز است که کیفیت کار من پایین آمده و توان من به تنهایی برای جبران این کمبود کافی نبوده است.آقای وزیر کمترین حق یک والدین آگاهی از نحوه آموزش فرزندش در مدرسه است و شما آن کمترین حق را از آنها گرفته اید،به بهانه مصالح نظام.آقای وزیر گناه آن شاگردی که از راه دور به مدرسه میآید و حالا با گرانی بنزین و گرانی کرایههای توان پرداخت پول سرویس را ندارد چیست؟گناه من معلم چیست که برای به روز کردن کارم از اینترنت استفاده میکنم ؟مصالح چه کسی با وجود اینترنت به خطر افتاده؟شما ؟یا مردم؟همین مردمیکه در همین ده روز میلیاردها تومن ضرر کرده اند و طبق روال معمول کشور،کسی پاسخ گو نیست.آقای وزیر مصالح کشور چه کسانی هستند؟آقا زادهها؟یا همین شاگردهای معمولی من؟آقای وزیر همین شاگردهای معمولی من هستند که آینده این کشور را خواهند ساخت،همین شاگردهای معمولی که در مدرسه کمترین امکانات را دارند و شما همانها را نیز از ایشان گرفته اید چون مصالح نظام در خطر بوده است!آقای وزیر دفعه بعد که خواستید به مصالح کشور فکر کنید به شاگردهای معمولی من نیز فکر کنید.
Lauv Featuring BTS - Whoتعداد صفحات : 1